سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صدات...

وقتی که صدات تو گوشم میپیچه حس میکنم که یه پرنده ام پر میکشم میرم تو آسمونا.

ولی وقتی پایین رو نگاه میکنم دلم میگیره.اون لحظه دیگه از پرواز کردن لذت نمیبرم

دوس دارم بیام پایین قاطیه مردم بشم با مردم باشم

ولی بازم دلم میگیره

وقتی که دروغ گفتن مردم رو میبینم وقتی که با حرفاشون با کاراشون

شورو شوقتو میگیرن

وقتی که دم از مردونگی میزنن وقتی که گول زدناشونو میبینی وقتی که

وقتی که ....

اونوقت دیگه دوس نداری با مردم باشی

دوس داری بری یه جای دور یه جای بی نشون

تنهاباشی و با خودت باشی..

منم یه دوست دارم که خیلی دوس داره تنها باشه با خودش باشه.واسه اونم آرزوی موفقیت میکنم.........

 


حرف اول

وقتی که برگی رو زمین میفته

حس میکنم گریه ی بیصداشه

حس میکنم چی میگذره تو قلبش

وقتی میبینه مرگ لحظه شو

آخه منم یه برگ خشک وزردم

که بیصدایه عمره گریه کردم

وقتی که با چشام میبینم که یه برگ

سیلیه بی جا میخوره از گلبرگ

پامیذاره خزون به باغ دلم

باز کلاغا سر میدن آواز مرگ

یخ میزنه تو سینه خونه قلبم

آخه من از تبار این خزونم

وقتی که پرپر میشه گل تو گلدون

خالیه از کبوترا آسمون

حباب بغضم تو گلو میشکنه

ابرچشام دوباره میشه بارون

کبوتر دلم به فکرکوچه

برای من زندگی سردو پوچه....